مربع مرگ عنوانیست که در مقالهای از رضا براهنی به چهار تن از شاعران سنتی شعر فارسی در دهههای اخیر داده شده است . مربع مرگ ، حلقهای چهار نفرهاند که عبارتند از هوشنگ ابتهاج ( سایه ) ، نادر نادرپور ، سیاوش کسرایی و فریدون مشیری که اگر درست در خاطرم مانده باشد این مقاله در مجلهی فردوسی برای اولین بار منتشر شده بود . این چهار نفر که دو تن از ایشان از اعضای حزب توده بوده و گرایشات سیاسی یکسانی نیز داشتند به دعوت از کاخ جوانان که سازمانی تحت حمایت سازمان امنیت و اطلاعات کشور ( ساواک ) در دورهی پهلوی بوده ، جلسات شعرخوانیشان را در چندین مرحله برگزار میکنند . البته به گفتهی ابتهاج در کتاب پیر پرنیاناندیش ، ابتهاج و نادر پور ، چندان تمایلی به برگزاری این جلسات نداشتند و مشیری هم که آدم خنثایی بوده در تصمیمگیریهای اینچنینیاش ، رأی ممتنع میداده به برگزاری جلسات یا عدم برگزاری آن . در هر حال این جلسه به روایت ابتهاج برگزار میشود و نادرپور را پشت تریبون میفرستند که شرح ماوقع را به حاضرین در جلسه توضیح دهد و تا میآید و دهان وا میکند با سوالات رگباری رضا براهنی مواجه میشود . در نظر داشته باشید که هرگز مشخص نشده چرا در نهایت این چهار تن به برگزاری جلسه در کاخ جوانان تن دادهاند و چرا اصلا اهمیتی برایشان نداشته که دیگران و تاریخ ادبیات چه قضاوتی دربارهی ایشان خواهند داشت ؟ روایت دیگری هم وجود دارد که میگویند جلال آل احمد که سرش درد میکرده برای چنین مواقعی ، براهنی و تنی چند از دوستانش را مأمور میکند که به کاخ جوانان رفته و با شگردهایی که همواره داشتهاند مانع از برگزاری جلسه در کاخ جوانان شوند . اینکه جریانات رسانهای و مجلات ادبی سعی در نشان دادن این چهار نفر به عنوان ادامهدهندگان سنت شعر فارسی نشان دهند و رضا براهنی در سلسله مقالاتی که بعدها در طلا در مس منتشر شده ، رأی رسانه ها و اذهان عمومی را به سمت نیما ، اخوان ، شاملو و فروغ میکشاند را هم در مظر داشته باشید . پرسشی که ذهن بنده و احتمالاً شما را تا اینجا درگیر کرده قطع به یقین این است که چرا مربع مرگ متشکل از سایه ،کسرایی ، مشیری و نادرپور ، تن به برگزاری جلسه در کاخ جوانان دادهاند ؟ و چرا آنجا را برای برون ریزی تلقیشان از شعر روزگارشان انتخاب کردهاند ؟ و چرا نادر پور در ابتدای جلسه خواسته با توضیحاتی ، این رفتار مشکوک از مربع مرگ را طبیعی جلوه دهد ؟ و چرا تاریخ شفاهی ما میخواهد رضا براهنی را که معترض شده به محل برگزاری جلسه و شکل برگزاری آن ، متهم جلوه داده و طوری نشان دهند که او به دلیل اینکه دعوت نشده به جلسهی مذکور ، خواسته نظم جلسه را بر هم بریزد ؟ به زعم اینجانب آنان که مسیر بحث را عوض میکنند در حال سرپوش گذاشتن به گاف تاریخی مربع مرگاند . چرا این حلقهی چهار نفره کاخ جوانان را انتخاب کردهاند در صورتی که دو تن از ایشان از قدیمی های حزب توده بودهاند ؟ سپانلو از اشخاصی بوده که در این جلسه به همراه رضا براهنی شرکت کرده و روایت او را متاسفانه پیدا نکردهام تا پای حرف های او هم نشسته باشم اما آنچه بدیهی ست و آنچه طرح پرسش میکند همان است که در سطور پیشین هم به آن اشاره داشتهام . چرا هوشنگ ابتهاج ، نادر پور ، کسرایی و مشیری ، مکانی را برای شعرخوانیشان در نظر گرفتهاند که تحت نظر ساواک بوده ؟ آیا ساواک میخواسته با میدان دادن به جریانی از شعر سنتی ، رو در روی جریانهای بدیع شعر فارسی بایستد ؟ در هر حال در این رویداد آنکه گاف تاریخی داده مربع مرگ است و نه رضا براهنی که به زعم نگارنده ، هر گونه واکنش از جانب او نمیتواند اتکای مربع مرگ به سازمان امنیت و اطلاعات کشور ( ساواک ) را در کوچههای تاریخ ادبیات ایران گم و گور کرده و رضا براهنی را به عنوان متهم ردیف اول به خوانندگان ادبیات معاصر نشان دهد . یقیناً روایت هایی وجود داشته و دارند که میتواند از جریان مربع مرگ و دل دادنشان یع کاخ جوانان ، حقیقت را بیرون بکشند .
#اسماعیل_مهرانفر
اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط )...
ما را در سایت اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط ) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2momken8 بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 12:10