مصاحبه‌ی افسانه‌ پورقلی با اسماعیل مهرانفر

ساخت وبلاگ
 

متولد سحرگاه هشتم بهمن شصتم در رستم آباد رودبار .
به گواه آنچه مادرم می گوید قابله ای محلی به نام خانوم آقا در سحرگاه هشتم بهمن به خانه می آید و دستم را می گیرد و دو تا به پشت مان می کوبد که گریه سر دهیم برای اولین بار ‌. پدرم هم معلم بود در اطراف منطقه ی رودبار و رستم آباد . سال شصت و چهار یا پنج به دیار پدری برگشتیم . یعنی سیاهکل . در سیاهکل بود که ابتدایی را در اورنگ و راهنمایی را در دیالمه و دبیرستان را در مشیر گذراندم . این ها که می گویم از مدارس قدیمی گیلان‌اند و شاید هر کدام‌شان از اولین مدارس گیلان باشند از ابتدای تأسیس اداره ی فرهنگ در گیلان . مخصوصا دبیرستان مشیر که بزرگی از سیاهکل نمی شناسید که در این دبیرستان درس نخوانده باشد . دبیرستانی که سال تأسیس‌اش به هزار و سیصد و هفده بر می گردد . از همان سالهای دوران دبیرستان که خودم هم رشته ام ادبیات بود ، سر و گوشم توی کتاب های برادر بزرگم مهران مهرانفر می جنبید . اصلا او بود که هر چه را تجربه می کرد ، دومین نفرش من بودم که پشت بندش به تجربه می نشستم . چه یک کتاب خوب ، چه یک موسیقی خوب و چه یک فیلم که به تعبیر هر دو مان خوب بود . اصلا هر چه او می دید و می شنید خوب بود . چون معیاری برای مقایسه وجود نداشت آن سالها و باید با همان ها کنار می آمدم . ازکتاب هایی که برای اولین بار خواندم و شعر را از آنچه در مغزمان کرده بودند جدا ساختم یکی از کتاب های بیژن کلکی ،شاعر آستارایی بود به نام ترانه هایی برای آلکاپون . کتاب دیگری که یادم نمی رود رمانی بود از یاشار کمال ، نویسنده‌ی ترک . همچنین تصویر دوریان گری و مجموعه ای از آثار جک لندن و یک کتاب از آثار گلسرخی و دیگران و دیگران که تعدادشان اصلا کم نیست که نام تمامی شان را بخواهم به یاد داشته باشم . بعدها پایم به خورتاب باز شد که جلسه ی شعری بود در سیاهکل . همه از شرق گیلان می آمدند و من هم غزل می نوشتم. سال هفتادو هفت یا هشت بود به گمانم . بعدش به تهران رفتم و بعد هم ساکن قزوین شدم ‌ ازدواج کردم و غزل را کنار گذاشتم . توتم قزوین را به من سپردند و آنها می گویند که از عهده اش خوب بر آمدم . سرم درد می کرد که مسئولیتی داشته باشم و عده ای را گرد هم جمع کنم اما مگر زندگی همیشه این امکان را می دهد به ما ؟ کم کم از همه جا طردمان کردند . از هشتاد و دو یا سه به بعد بود که کم کم جلسات‌مان را از ما گرفتند و چپیدیم در فضای مجازی . که بود که بیرون‌مان کند یا که ترک‌مان دهد ؟ نیازی نبود واقعا ! چون که هر چه را که می خواستیم پیش چشم‌مان بود . بحث می کردیم و شعر تازه مان را ارائه می کردیم. انصاف اگر بدهم باید بگویم که خوب هم خوانده می شد و خوب هم استقبال می شد . من که هر چه از روابطم دارم با آنان که چیزی از شعر می دانند از همان سالها دارم . آشنایی با خیلی ها که بردن نام‌شان قطعا یکی دوتای‌شان را از قلم خواهد انداخت . هر چه بود کنج خانه‌ی خودمان بود و انزوای خودمان . کسی نبود که بگوید چه می کنی و اینها که می نویسی چیستند . کسی نبود که بگوید بیا فلان جا و شعری برایمان بخوان . همینطوری در انزوا گذشت و گذشت تا سال نود و سه که مهدی اشرفی یا شهاب لواسانی بود یادم نیست ، تماسی گرفتند و گفتند نشری به پا شده به نام نیماژ ، از چند نفر کتاب شان را گرفته ایم برای انتشار ، و کتاب من هم در آن سری کتاب ها به نام بلوک باشی منتشر شد . دو سه سالی گذشت و خدابیامرز بابک اباذری به من زنگ زد و گفت کتاب نداری که چاپش کنیم ؟ کتاب داشتم اما بابک را آب ها ی خزر منتشر کرده بودند . و اینگونه بود که تحریر را به مسعود اباذری سپردم و نصیرا به خوبی مجوزش را گرفت و منتشرش کرد . اینها گذشته اند و حالا هم قلمزن این سطورم .

زبان اشعارتان یک زبان رسمی و اداری است علت اینکه شما در اشعارتان از زبان علمی وام میگیرید دقیقا چیست...و عملا چرا از ادبیت در شعر شما کمتر بهره گرفته شده؟

++ اینکه با اولین سوال به مطلبی اشاره می‌شود که نشان از نگاه دیگر شما به متن من دارد هم تازگی های خودش را دست کم برای من دارد . البته تا حدودی این مرز بندی های شما برای بنده تازگی دارد . چه بسا که بعد از دو کتاب اولم ، نگاهی دیگر به زبان دارم و زبان آن کارکرد ابزاری و تکنیکی خودش را دست کم برای من از دست داده است . شاید یک جاهایی تکنیک را مقدم بر محتوا دانسته ام اما چربش با همان کلیتی ست که شعرم را در یک پروژه و یا کلیتی که به آن قائل شده ام قرار می دهد . این کلیت برای من به صورت دوره ای تعریف شده است و شاید به زودی سر از منظومه نویسی در آورم و شاید هم مجموعه ای با همین شمایل منتشر کنم . اما ادبیت که به آن اشاره می کنید نمی دانم حایز چه جزئیاتی ست که دارد مرا از همان زبان علمی و اداری به قول شما جدا می کند .آیا این ادبیت چیزی سوای آن چیزی ست که در برخورد با متن من به مخاطبم ارائه می شود و او را در وضعیتی تخیلی و کشف و شهودی قرار می دهد یا نه ؟ دارم سوالتان را با سوال جواب می دهم چرا که معتقدم در صورت توضیح متن خودم دست خودم را رو کرده ام . شاید به باور من ادبیتی که در شعر من نهفته است مصداق برداشت آزاد هر کسی از شعر من است . یقینا ادبیت هم به مانند شعر ، واجد تعاریف متعددی ست که میتوانیم ساعت ها بر سر آن بحث کنیم . عده ای ادبیت را روبروی ضد اخلاق و بی اخلاقی در ادبیات قرار می دهند که قطعاً شما منظورتان این نیست . اما وقتی به زبان علمی و اداری اشاره می کنید حس می کنم دارید به نحو و گزاره زنی های‌ام اشاره می کنید که در این صورت باید عرض کنم من همواره متنم را زاییده ی کلیتی می دانم که مرا مسحور و واله ی خود کرده است . کلیتی که مثل یک فیلمنامه بازیگرش را به حس و شخصیتی جدید دعوت می کند و هر بار با تغییر فیلمنامه ، شخصیتی متفاوت به بیننده معرفی می شود . هر چند با چهره ی بازیگر آشناییم اما در واقع با بطن و خلق و خویی دیگر گونه مواجهیم . زبان هم به همین صورت است که تغییر می پذیرد . تغییر زبان متضمن تغییر چیستی اش نیست بلکه این تکنیک و لحن است که او را از نقطه ی کانونی اش دور می کند اما این دوری توسط مولف ، قابل کنترل است

همانطور که می دانید هر شعر متشکل از المانهای خاصی است که ترکیب آنها با هم شعر را پدید می آورد و شاعر با تمرکز بر تمام نقاط شعری به سرایش می پردازد اما برخی توجهی عمیقتر به بخشی خاص دارند خود شما چگونه اید و کدام بخش برایتان قابل توجه تر است؟

++ برای من فضا سازی مهم ترین رکن در نویسش است . یعنی جغرافیا مرا در متن ام مدیریت می کند و تا حالا به باور برخی با جغرافیای بیرونی و درونی ام عشق بازی ها کرده ام . این فضا سازی ها گاهی شکل و شمایلی رئال به خودش می گیرد و گاهی شهودی ست . گاهی ذهنم ، سازنده ی فضایی غیر واقع است که می تواند مخاطبم را به واقعیت دوست داشتنی اش نزدیک کند و گاهی هم این ذهنیت به قدری شخصی ست که تنها می توان با این همانی و تنها با جایگزینی متغیر های گوناگون تحمل اش کرد که در این صورت هم تمام کوشش‌ام این بوده که قابل تحمل ترین فضا را طراحی کنم و یا دست کم دست مخاطب را توی دستان تاریخ و حافظه ی تاریخی اش بگذارم که می دانم شگردی همه گیر شده اما در این میان باز هم تکنیک می تواند یک مولف را از دیگر مولفان متمایز کند

در ادبیات امروز بحث زبان جایگاهی ویژه دارد...اما اینکه شعر بر زبان ارزش می اورد یا زبان حاکم بر شعر است لطفن نظرتان را بیان کنید

++ من اگر بخواهم این دو یعنی زبان و شعر را با هم مقایسه کنم ناچارم به وجوه هستی شناسانه‌ی‌ هر یک هم اشاره ای داشته باشم . زبان به عنوان قوه‌ای که می تواند هر عنصری را تعریف کند و به آن معنا ببخشد موجودیت پیدا می‌کند بنابراین در برابر امور ناشناخته هممی بینیم که زبان کارکرد خویش را از دست می دهد . از سویی دیگر با شعر مواجهیم . هنری که به آن هنر زبانی می گویند . هنری که با قواعد زبان به کشف پیرامون خود می پردازیم . گاهی اینگونه برداشت می کنم که این دو شاید به موازات هم موجودیت می یابند . اما باز هم زبان به نسبت هنر شعر محیط اعظم است . شما با قوای زبان به کشف معلول می روید و علتی به نام زبان ، پیش از این معانی را و کلمه را پیش روی ما نهاده است . هریک از این دو نسبت به یکدیگر برتری طلب اند . شعر می آید تا کشف کند و قواعد زبانی و قواعد نحوی را دچار دگرگونی و استحاله کند و یا حتی می شود گفت که شعر می آید تا قاعده ای نو به زبان بیافزاید و ابزاری باشد برای زبان تا به دایره‌ی هستی زبان و دایره‌ی تعاریف آن از عناصر دیگر بیافزاید و از سوی دیگر زبان ، روح نوشتاری و گفتاری هر آن چیزی ست که ما به آن محیط هستیم و به ناچار این دو در برخورد با یکدیگر ، تنها می توانند به یاری هم بشتابند و در عدم برخورد هم ، زخم ها معنا پیدا نمی کنند .

تعریف شعر و جایگاه شعر در جامعه از نظر شما چیست و چگونه است؟..

++ شعر در جامعه‌ی ایرانی بیشتر از آنکه با آن به شکل یک اثر هنری برخورد شود به شکل یک امر مقدس در اذهان ، حاضر است . و این مقوله هم زاییده ی نگاه التقاطی حکمای ما و تسلط‌شان بر علوم مختلفه ست . شعر فارسی از سرآغاز تا کنون پیوندی ناگسستنی با علوم نجوم و فلسفه و پزشکی و ریاضی و عرفان اسلامی دارد . ما اگر به تاریخ نویسی و ادبیات منثور در سده های چهارم و پنجم خاصه در الفهرست ، تاریخ بیهقی ، بلعمی ، جهانگشای جوینی و در مقامه نویسی ها مانند مقامات حمیدی قاضی حمید الدین بلخی و در سفرنامه ها و تفاسیر قرآنی و متون عرفانی تالیفی و منتسب نگاهی بیاندازیم می توانیم رنگ و بوی مذهب و اعتقاد به آن را چه از دیباچه ها و چه از فحوای متون را درک کنیم . مناجات نامه ها هم اینگونه اند . این آثار منظوم و منثور ، نسل به نسل پیش آمده اند و میراث ما از ادبیات کهن اند . همانگونه که در علوم و هنر دیگر این در هم آمیختگی شعر و مذهب و عرفان چشمگیر است و تاثیر ش را بر ذهن ایرانی و حافظه‌ی تاریخی ما گذاشته است و نمی توان از رشد آن به همراه توده‌ی مردم و ریشه کردن در اعتقادات و آیین‌شان چشم پوشی کرد . شعر فارسی تا یک جایی از پله‌های مذهب و عرفان به بالا هدایت شده است و از طرفی ادبیات آموزشی ما هم به جاافتادن این ذهنیت که ادبیات همین بوده و هست صحه گذاشته و گریزی از آن نیست . به همین دلیل است که ارتباط مردم با شعر نو به یک بازه‌ی زمانی بزرگ و فراخ‌تری نیازمند است که شاهد اتفاقاتی از قبیل عدم استقبال مخاطب شعر از شعر امروزیم ‌ . این دو نیز باید به یکدیگر نزدیک شوند و مقدمات این نزدیکی فراهم هست و نیست و سرعت کندی هم دارد . خوشبختانه در سالهای اخیر نشر و پخش شعر به نسبت دهه های اخیر وضعیت بهتری دارد و کمی باید این فاصله را با مخاطب بسنجد تا نیازی ایجاد شود و --- نیازی هم بر آورده شود

__ شعر امروز را چقدر دارای پیچیدگی فنی و کلامی می بینید ؟

++ شعر امروز اساساً دارای پیچیدگی ست . آن قسمت از شعر امروز که به صورت بازاری تهیه و تولید می شود به معنای واقعی کلمه دارد تهیه و تولید می شود . یعنی نیاز واقعی بازار را رصد می کند آن مولف و شعرش را با همان پارامترها تهیه و تولید می کند . شما وقتی همه ی عناصر پیرامونی ات و جامعه و فرهنگ حاکم را و زندگی و وابستگی های به آن را در یک پیچیدگی محض می بینی و خودت را در آن پیچیدگی ، سردر گم و محو می بینی ، چگونه می توانی شعر بازاری بنویسی و خودت را در بدنه ی شعر فارسی جا بزنی ؟ اینها که با شعر فارسی اینگونه رفتار کرده اند به شدت هر چه تمام با قضاوت آیندگان مواجه خواهند شد . غربالی که آنان به دست می گیرند قطعا از غربال نسل ما ریز تر و جداکننده تر است چرا که نوع رفتار با شعر ناب و متنی که آبشخوری مشخص دارد تغییر می کند . بگذارید حرف هایم را اینگونه اصلاح کنم و شاید سوال شما را . شعر امروز شعر بازاری ست و یا شعر ناب . آن ادبیاتی که در پستو شکل می گیرد و عرضه می گردد و یا می گیرند و عرضه اش می کنند محل جدیت و دقت مخاطب آینده خواهد بود که خوشبختانه در روزگار ما کم نبوده و نیستند .

_تئوری زدگی چه میزان باعث آسیب دیدگی عوامل زیبا شناسی میشود؟

++ من فکر می کنم نگاه شعر امروز

اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط )...
ما را در سایت اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2momken8 بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 26 تير 1397 ساعت: 11:26