ملتمسان

ساخت وبلاگ
این شعر پیش از این در پایگاه ادبی الوار منتشر شده است :

 www.alvarha.ir

سرم روی شانه ی توست

و بی خبران

عابران دهانه های خیابان اند

و مجلسیان

سرشان روی شانه های توست

بیا از ارتباط این دو نگیریم خبر

و شب که دو انشاءالله

در کنار هم ژاژ می خایند

از تو نگیریم خبر

از تو که در اولیا ام ملکوت

و در کشیدن سیخی روی اجاق ام ملکوت

و در طبیعت منقوشم به راش

ملکوت

از تو که در سی سالگی ام کار گذاشته ای        ملکوت

چه بخواهم

و چرا در عین حال

طبع نازکی داری

و صورت‌ ات به طبیبان منقش است

رفت تو آمدهاست

نه اینکه رفتن ات آغاز نبودن ها

رفت تو تغییر نبودن هاست

که ملتمسان را میان دو خواهش

در تله انداخته ای

دو خواهش خیس

دو خواهش گیلک

که در جهنم این رشت نا مربوط

رشتِ نخوابیده در ملاقات عصر

رشتِ رمیده در لاکانی

و غوغای کودکانه ی استانداری

رشت

رشت

مرا به قدم هایم

مرا در دهانه های خیابان هات

وقتی که سوگ مجلسیان

روی شانه ها برپاست

مرا وقتی از جنگ گرم بر می گردم بگیر

شماره ام را بگیر

که بدانم کجام

که بدانم

چه می کنم

نوشته شده توسط اسماعیل مهران فر در ساعت 23 | لینک  | 
اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط )...
ما را در سایت اسماعیل مهرانفر ( شعرها و مطالب مرتبط ) دنبال می کنید

برچسب : ملتمسان, نویسنده : 2momken8 بازدید : 216 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 19:47